پیش بینی یا غیب گویی ؟!

آزادی و دمکراسی واقعی زمانی قابل تصور است که تبعیض و نابرابری اجتماعی وجود نداشته باشد.در شرایط فعلی ، تنها با چند قطبی شدن جهان در مقابل هژمونی یک ابر قدرت می توان امیدوار بود که یوغ بردگی نوین بر گردن مردم دنیا محکم نشود.


در حالی که آمریکایی ها سالهاست که مانیفست خود را درمورد جهان مطلوبشان ، با جمعیتی مهندسی شده و مناسباتی دور از عدالت منتشر کرده اند، آیا هیچ چاره ای جزدل بستن به امکان چند قطبی شدن نظم جهانی برای انسان عصر ما باقی می ماند؟ (به اعلام خطرخود نظریه پردازن لیبرال چون فرانسیس فوکویاما درنوشته های چند سال اخیرش  به روند آمریکایی شدن اقتصاد و سیاست جهانی و نیز واکنش او به جنبش "ترانس اومانیسم" ،از جمله درمقاله: "زوال طبقه متوسط، خطری برای آینده دموکراسی"، توجه کنید).
حدود 20 سال پیش ، "لسترو تارو"، مشاور افتصادی بیل کلینتون در زمان ریاست جمهوری، در کتاب خود:"رويارويی بزرگ ـ نبرد اقتصادی آينده ژاپن ، اروپا و آمريکا"، به پیش بینی وضعیت جهان پس از فروپاشی شوروی می پردازد که در آن جایگاهی بیش از یک کشور جهان سومی برای چین در نظر نمی گیرد. احتمالا نه بخاطراین که سوادش قد نمی داد، بلکه از آن رو که تاثیرات ثانوی نوشته هایش بر روی افکار روشنفکران ، از درست از آب درآمدن پیشبینی اش مهم تر می بود.(مطالعه ترجمه فارسی این کتاب در برخی سازمان های دولتی ج.ا.ا، به کارمندان توصیه شد).
جرج فریدمن، نظریه پرداز معاصر آمریکایی نیز در کتاب مشهور خود" قرن آینده" که در سال 2009 منتشر شد،"غیب گویی" هایی به همان سبک و سیاق اسلاف خودعرضه می دارد که در مباحث سیاسی کشورهای غربی، از طرف محافلی خاص بسیار مورد استناد قرار می گیرد  و مهمترین رئوس آن از این قرار است:
" تا پایان قرن جاری ،آمریکا همچنان تنها ابرقدرت باقی می ماند. روند زوال اقتصادی و اجتماعی در چین و روسیه ، تا سال 2020 مواضع آنها را در مقابل همسایگان به شدت تضعیف می کند. در این میان دامنه نفوذ و قدرت لهستان به عنوان رهبر کشورهای اروپای شرقی، روز به روز بیشتر میشود و به کمک آمریکا از زیر سایه سنگین روسیه و آلمان بیرون می آید. ترکیه با کاستن از جاه طلبی های اروپایی، با تضعیف موقعیت روسیه متوجه شمال شرق و منطقه قفقاز می شود. روسیه بار دیگر سعی می کند تا  منطقه بالتیک را زیر سلطه درآورد.
نفوذ  ژاپن در منطقه اقیانوس آرام، در پی تضعیف چین و روسیه ، گسترش می یابد و در ادامه، روابطش با آمریکا نیز تنش آلود می شود".
فرید من پیوند آمریکا با لهستان و ترکیه را پایه مهم سناریوی "ابرقدرت ماندن آمریکا" در قرن 21 به شمار می آورد.
آنچه ما در همین چند سال پس از انتشار کتاب فریدمن شاهد هستیم، قدرت گرفتن کشورهای نوظهور، موسوم به "بریکس" است که  به چالش جدی سیاسی و اقتصادی آمریکا و متحدانش تبدیل شده اند. این کشورها در نشست دوهفته پیش خود در برزیل اعلام داشتند که بانک مشترکی تاسیس می کنند و در مبادلات تجاری بین اعضا از ارزهای محلی بجای دلار استفاده خواهند کرد.




هیچ نظری موجود نیست: