چپ و معضل اتحاد!

با شدت گیری بحران مالی جهان وفرو نشستن غبارناشی ازیکه تازی های سوداگران و فروریختن اتحاد شوروی، اینک همپای رشد جنبش های خودجوش کشورهای سرمایه داری ، در بین ایرانیان طرفدار عدالت اجتماعی نیز تحرکات تازه ای مشاهده می شود و بیش ازهرزمانی در دودهه اخیر، این روزها از ضرورت اتحاد عمل بین "چپ" ها سخن به میان می آید. چنین اتحادی، دشواری های زیادی پیش رو دارد که به باور من مهمترین آن ها از این قرار است:
بسیاری ازتئوریسین ها و روشنفکران سازمان های چپ کشورمان  متاسفانه یا اعدام شدند و یا در سال های اخیر، بخاطرعدم اعتماد به نفس و شرمندگی ناشی از ناکامی ،بیرق عدالت درآستان لیبرالیزم برزمین افکندند ودر ته صف  با اقتدا به قبله کاذب "دمکراسی" و"آزادی"  به نمازایستادند .بسیاری دیگر هم خانه نشینی و انزوا برگزیدند. باتوجه به این سرگذشت تلخ است که علی رغم سابقه چندین دهه ای مبارزه این گونه احزاب و سازمانها در ایران، امروزنیروهای جوان و مشتاق ادامه چنین راهی، با سردرگمی و بلاتکلیفی دست به گریبانند و ارگان و افرادی که توانایی بسیج وهدایت آنها را، به لحاظ نظری و تشکیلاتی داشته باشد عملا وجود ندارند.
مضحک ترین کلاهی که در غیاب نظریه پردازان جنبش چپ ، عوامل ابرقدرت به کمک رسانه هایش ، سعی می کنند تا با بهره گیری ازرفتار خشونت آمیز ج.ا.ایران با منتقدین، بر سر هواداران این جنبش گذارند، آن است که آمریکا وناتو را به عنوان اصلی ترین آماج مبارزه تمام نیروهای مترقی جهان، در راستای ایجاد جهانی چند قطبی، ابتدا به پشت صحنه رانده وپس از آن که مبارزه با ج.ا را به عنوان معیار سنجش چپ ومترقی بودن به آن ها قالب کردند، آنگاه با دست و دهانی گشاده برگ های" بمباران بشر دوستانه!" خود را بر زمین زنند . نتیجه جالب بدست آمده  آن است که نئوکان ها، نه راست ترین، که بخاطر تلاش برای نابودی ج.ا.ا "چپ ترین!" نیروی حال حاضر جهان به شمار خواهند آمد. درست مانند سازمان مجاهدین خلق که آنقدر"چپ"ه شده اند که اسرارنظامی وملی کشور را هم  برای تسهیل اقدامات نظامی ، به همین "نئوکان های چپ!" و هم فکران اسرائیلی آن ها تحویل می دهند. توجیهات درون تشکیلاتی شان البته می تواند این باشد که:آمریکا ج.ا را سرنگون می کند ولی ما به قدرت می رسیم.زیرا آمریکا پس از فروپاشی شوروی، کارت های"شاه" خود را دور ریخت و امروز دچار بحران "جریان سازی" در ایران شده است!
تحلیل ها واعلام مواضع نامدارترین گروه چپ کشور، فدائیان اکثریت، نیز به صورت آشکار از بررسی نظم جهانی وعاقبت نکبت بارتثبیت هژمونی آمریکا خالی است. این که چه عواملی توانسته است این سازمان را چنین ارزان و راحت ،با نشاندن در قطارایستگاه مقابل، درست در جهت عکس به سمت حمایت از نیروهای ناتودرتجاوزبه لیبی وپشتیبانی از بمباران احتمالی سوریه و ایران بکشاند، هرچند مهم است ولی مهمتر نتیجه آن است که هواداران "عدالت اجتماعی" را از این سنگرتا دیروزامید بخش، ناامید ساخته است. سازمان های دیگرنیز با وجود آن که هرکدام بخشی از نیروهای عدالت خواه را پیرامون خود نگاه داشته اند، ولی دورنمایی برای از سرگیری فعالیت های موثر پیش رو ندارند.
باوجود اهمیت مسائل نظری،نهایتا این بسیج تشکیلاتی است که در کار سیاسی حرف اصلی را می زند.برای روشن شدن این مورد نیز بازمی گردیم به مجاهدین خلق: - نشریه مجاهد شماره اول بعد از انقلاب، از آیت الله خمینی به عنوان " سمبل شرف و مردانگی که هر چند قرن یک نفر اینچنین زاده می شود"نام می برد؛- مجاهدشماره 4  ترور آمریکایی ها پیش از انقلاب را، از افتخارات این سازمان می نامد؛- مسعودرجوی در سخنرانی برای انتخابات ریاست جمهوری می گوید که در صورت انتخاب شدن،با سیاست های امپریالیسم وحقوق بشرش مبارزه خواهد کرد؛ -بعد از اشغال سفارت، سازمان اعلام کرد که همه نیروهایشان را برای مبارزه با امپریالیسم وصهیونیسم در اختیار رژیم می گذارد...ولی دوسال بعد خود رژیم را عامل امپریالیسم معرفی می کند ؛ به عراق در حال جنگ با ایران پناهنده می شود وبا هموطنان خود می جنگد، انقلاب "ایدئولوژیک" وآن افتضاحاتش را به پا می کند ودست آخر، همنشین بدنام ترین چهره های سیاسی آمریکا می شود. آیا به آب دادن هرکدام از این دسته گل های اینچنین بدبو، به تنهایی برای اعلام ورشکستگی سیاسی یک سازمان کافی نیست؟ ولی می بینیم که تنها به یمن حفظ تشکیلات، این سازمان همچنان به دادو ستد های سیاسی خود ادامه می دهد.مجاهدین تنها در شهر کوچک ما در آلمان، برای هرجلسه سخنرانی بانو، حتی درآن سر دنیا، یک اتوبوس سیاحتی روانه می کنند. ولی آن گونه که شاهدیم ، زیر باربحث نظری وسیاسی با هیچکس نمی روند.زیرا می دانند که با آن "سابقه درخشان"، همان به که بازار"بسیج نظری" را تعطیل نمایند و به وسیله "منکرالمجاهد"ها یشان، با بزرگنمایی جنایات رژیم  عجالتا به آماده ساختن شرایط حمله نظامی به ایران اکتفا نمایند . همان کاری که عوامل آمریکا، با ژست های حقوق بشری و حتی از موضع "چپ" انجام می دهند.
بسیاری شاید براین باور خوش باشند که وقتی بر تعداد "چپ"ها روز به روزافزوده می شود ، متشکل کردن آن ها نیز کارآسانی است. آن هاشاید ندانند که هرآجربنای تشکیلات به زحمت گذاشته می شود ولی آنگاه که سربرآسمان سایید، با زمین لرزه خفیفی هم ممکن است فروریزد.همچنین در شرایط کنونی، تشکیلاتی شانس ادامه فعالیت دارد که دردریای توفانی سیاست قایق خود را به کشتی قدرت ها بکسل کند.امروز درسیاست پول، تبلیغات و دروغ  میدان داری می کند. با صداقت می توان در این میدان وارد شد ولی با فریب باید باقی ماند. درست بدین خاطر است که انقلابیون و آرمان خواهان دیروزمیهنمان ، در شرایط امروز جهان، یا اکثرا سردر گم ومنفعل می شوند و یا آنان که خود را "پری رو" پنداشته اند برای گریزاز "مستوری" در این بازار مکاره، تتمه شرافت دوران انقلابی شان را هم به ثمن بخس، باانداختن تف سربالا و اظهارندامت های سرمایه دار پسند از عدالت خواهی ، به ارباب قدرت می فروشند. شاید جنبش هایی چون "اشغال وال استریت"  سرآغاز حرکت های مردمی، با تکیه برکمک های خود مردم باشد. که اگر چنین شد، می توان به باز شدن جبهه ای امیدوار بود که کنشگران آن نه مانند رجاله های عالم سیاست، با فریب وماسک به راهزنی اعتماد مردم بلکه با صداقت وراستی ، به مبارزه برای بازپس گیری حقوق خود، مشغولند.
مساله دیگر استنباط ناهمگونی است که چپ ها در موردمبارزه و اهداف آن ارائه می دهند. به اعتقاد من در حال حاضراین اهداف می بایست با احتساب کلیه گرایشات طرفدار"عدالت اجتماعی" و نه درچارچوب یک ایدئولوژی ویا منافع طبقاتی خاص تعریف شود. بخش بزرگی ازجنبش های اعتراضی امروزجهان را طبقات متوسط درحال نابودی تشکیل میدهند. گلوبالیزاسیون و سرمایه داری "وال استریتی"، نیروهای متخصص وآموزش دیده را نیز به سرعت  به سمت دره تهیدستی می راند. احزاب پیشرو، سیاست های مبارزه خود در مقابل چنین "جهانی شدن"ی را، با در نظر گرفتن متحدین عینی و نه برداشت های کلیشه ای ازتعاریف کلاسیک تنظیم می کنند. این کاریکاتور"مارکسیسم" است که برخی از آن چنین برداشتی ارائه می دهند که امحاء اقشار میانی  به نفع طبقات زحمتکش خواهد بود. این همان تحلیل "امام زمانی" است که می پندارد:خرابی چون که از حد بگذرد آباد می گردد.
آمریکا وجمهوری اسلامی در رویارویی های خود، هرکدام در پی یارگیری و جریان سازی در بین محافل روشنفکری ایران هستند. با وجود آن که این دو،از پیچیده ترین شیوه ها در این رویارویی بهره می گیرند، ولی تشخیص ورویت جریانات همسو و کبک های سر در برف فرو برده، بدون چشم های مسلح نیز امکان پذیر است. به نظر من "چپ" های ما اگر بخواهند درتاثیرگذاری های داخلی وخارجی ، بجای مشغولیت عبث "هم زدن هلیم حاج عباس" درفکر پختن آش خود باشند، می بایست پیوند هرچه نزدیک تری با سازمان های مترقی وحرکت های مردمی بین المللی ، ازجمله همین "جنبش اشغال وال استریت" برقرارکنند. درهمه جا، تنها طرفداران واقعی عدالت اجتماعی هستند که آن چه را درسردارند  با افتخار، بدون ابهام و حتی مصلحت گرایی  بیان می کنند. نه چون مشتاقان هژمونی آمریکا که با ادعای دروغین طرفداری از دمکراسی وحقوق بشر، رندانه چشم بر جنایات اومی بندند وهم زمان برای قربانیان رژیم های مخالفش اشک تمساح می ریزند ،
با این حال ،گره کار در اینجاست که آرمان انسانی را چگونه می توان درمجاورت آلودگی های سیاسی حراست و ترویج کرد؟

۵ نظر:

توسط Namdar Binam‏ گفت...

با توجه به اینکه رژیم اسلامی ماهیتا جنایتکار و سرکوبگر است، می توان گفت بخشی از هزینه ای را که تاکنون مبارزین پرداخت نموده اند، حاصل استراتژی و یا تاکتیک های اشتباهی بوده است که در عرصه سیاسی برگزیده اند، اتخاذ سیاست امید بستن به جناحهای درون حکومتی به جای گسترش تشکلات دمکراتیک و توده ای از جانب تعدادی از نیروهای اپوزیسیون و یا پیش بردن مبارزات قهر آمیز جدا از توده های مردم و یا دل بستن به دخالتهای بیگانه از جانب بخشی دیگر این فرصت را برای حاکمیت فراهم کرد تا بتواند به تشدید روند سرکوب و چپاول ملت ایران ادامه دهد.
توسط Namdar Binam‏

ناشناس گفت...

آقای صدری عزیز

مقاله فوق به غایت حامل بار منفی‌ بر ضّد جنبش مردم در کشور ما ایران است. اگر به فرض گرفته شود که شما به مضمون و پیغام نهفته در این مقاله آگاه هستید جای تأسف است، در غیر آن شما مضمون و پیغام نوشته خود را در متن آنچه در در ایران منطقه و جهان می‌گذرد باز خوانی کنید به خوبی‌ امیدوارم در یابید منظور من چیست. از دید من:

اگر بر این باور باشیم که سه نیروی عمده بازیگران صحنه سیاسی ایران هستند، کشور‌های امپریالیستی، رژیم حاکم، مردم اند، بنا بر این عملکرد افراد و سازمان‌های سیاسی در هم سؤِ پنهان یا آشکار با هر نیرو قابل درک است. شما در مورد به داه بستان‌های گذشته سازمان‌های نام برده با کشور های امپریالیستی اشاره کرده اید ، بهای این عمل با دوری این سازمان‌ها از پایگاه مردمی خود پرداخت میشود.

رژیم حاکم به خوبی‌ می‌داند که دشمن اصلی‌ او جنبش مردم است. و با انواع حیله‌ها تلاش می‌کند با پخش یاس و ناا امیدی، ایجاد تفرقه، به وسیله عوامل پیدا و پنهان، در صفوف جنبش مردم شکاف ایجاد کند، نمونه حرکات اخیر خاتمی و متأسفانه مقاله شما به این هدف خدمت میکنند.

اما جنبش مردم نیازمند امید، صبر، روشنگری صبورانه و و دمیدن باور به آینده بهتر برای ما و فرزندانمان در این خاک کهن، با هدف همبستگی‌ وسیع‌ترین اقشار ملت زیر پرچم استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی. بر علیه ""دیکتاتور " ولی‌ فقیه" است امیدوارم تمام میهن دوستان واقع اًی تلاش خود را در این راه بگذارند.

Khosro Sadri گفت...

باتشکر
بیان وضعیت عینی جنبش چپ (مشکلات تشکیلاتی )،" یاس" آور نیست، بلکه "یاد"آور است. آنچه منظور شما می تواند باشد، یعنی آمادگی های ذهنی و رشد روزافزون جنبش ، اتفاقا در این نوشته مثبت ارزیابی شده است. در پایان هم تاکید کردم که چپ ها حال باید به جای هل دادن ماشین این و آن، سوار مرکب خود شوند. در ابتدا هم نوشته ام که قصدم بیان مشکلات اتحاد( البته به قصد بحث وبررسی) است.

ناشناس گفت...

an-chae basayaar kotah yaad-aawaeri khaham kerd,shama mi tawanid daer naweshtae haa-ye pas khod agaer khaastid deraaz banawesid. peramon 28 yaa 29 saal pesh,rozi daer gerd-ham-aaye bae yaki az dost haa goftam: daer hamin Hamburg hazaar haa danesh-gah khandae az keshwer haa-ye Khorasan(afghan=Pashto-Stan) ,wae keshwer Iran bod wae baash darand wae zanda-gi mi konanad, hangaami kae daer yek yaa do maah yek gerd-ham-aaye baer-gozar shawad,shama goyeed,hamae in haa mordae and ! az 100 taa ,yeki nae mi aayed . an dost bae man goft :" hi kudos jan,tu ham chae andoh haa mi khori,in haa aarezo dashtand kae bae keshwer haa-ye pesh-raftae barasand,wae zanda-gi khob bae khod peda namaayand,kenon rasidae and,bae chezi kae mi khaastand." yaad an dost gerami baad

shama baa del-germi bae kaar haa-ye khod donbaalae dahid. baa sepaas -19 March/Maerz 2012

حصیب گفت...

آهای نویسنده عزیز به اخبار روزهم روان کردیم نشان ندادند
برادراز کدام چپ ایرانی گپ می زنی. در همین اخبار روز چپ. دها روشنفکر ایرانی در دعوت از نیروهای آمریکا برای اشغال کشورشان بسیار نوشته کردند. گروهی در اینترنت انتقاد نمودند که چرا مردم ایران بیگانه ستیزی مکنند و اینقدر از خارجی ها بدشان می آید . یک کس دیگر هم تلفات یک جنگ احتمالی را با حادثه های موتر سواری مقایسه کرد .معرفت کجا رفته است. مردم ایران و افغانستان در طول هزاره ها از سوی همه بازدید کنندهگان خارجی به مهماننوازی و غریب دوستی معروف بوده اند. و خاک بر سر کسی که کشتن مردم وطن خود را در زیر بمب بیگانه حادثه می داند. اینها باید به یک سیاره روان شوند که در آن اثری از انسان نمی باشد. تمامی خوبان جهان این روز ها از جنایت یک عسکر ناتو در یک کوره قریه در افغانستان صحبت می کنند، که در یک نیمه شب بی چراغ، چند تن طفل و زن بی زبان و ژنده پوش را هلاک کرد در حالیکه بهترین وکیل آمریکا را برای خود از پیش مزدور کرده بود . آقای نویسنده به من یک خط نوشته در این همین احبار روز نشان بده که این جنایت را محکوم نموده باشد، برادر از کدام چپ گپ می زنی